داستان قلعه جنی کیش چیست؟
جاده ی جهان که در مسیر رسیدن به کشتی یونانی طی می شود یک محل دیدنی و جذاب دارد که اهل هیجان و ترس را به خود دعوت می کند. در نزدیکی آخرین میدان این کشتی مشاهده می کنید که یک قلعه ی نه چندان بزرگ و متروکه واقع شده است.
این قلعه در واقع پاسگاه مرکزی بوده و سربازان و درجه داران ژاندارمری در این قلعه مقرر بودند. میانه های دهه ی چهل کم کم تعداد گزارشات مشاهده ی جن در این پاسگاه افزایش یافت و منجر شد تا این پاسگاه برای همیشه تخلیه شود. تا همین امروز هم مشاهده می شود که دیگر کسی حاضر به سکونت مداوم در این محل نیست و این روز ها تبدیل به یک مکان هیجنا انگیز و مخوف شده است. پرسنل پاسگاه معتقد بودند که قلعه در تصرف اجنه است. مخصوصا شب ها که صدای خش خش و همهمه از داخل و اطراف قلعه شنیده می شد مخصوصا صداهای جیغی که از جنگل کنار قلعه بعد از نیمه ش شنیده میشد که تا مغز استخوان آدم را به لرزه می اندازد .
یکی از روایت های سینه به سینه چرخیده از این پاسگاه راجع به چهار سربازی است که باید شب را در پاسگاه می گذراندند و تا صبح، به نوبت سر پست رفته و کشیک می دادند. مشخص نیست در آن شب خاص چه بر سر چهار سرباز حاضر در پاسگاه آمد که صبح روز بعد که کارکنان وارد پاسگاه می شوند با صحنه ای مواجه می شوند که هرگز انتظارش را نداشتند، هر چهار سرباز روی زمین افتاده بودند، بدنشان کاملاً سرد و صورت‌هایشان کاملاً وحشت‌زده و سیاه شده بود. از آن لحظه به بعد دیگر کارکنان پاسگاه حاضر نبودند لحظه ای در آنجا بمانند.
از اون روز به بعد این قلعه تخلیه شد و تیدیل به مکانی برای دوستداران ترس و هیجان شد تا الآن خیلی از آدمایی که خودشون را شجاع می دونستند به اونجا رفتند و هر کدوم با داستان های متفاوت برای نقل کردن برگشتند که واقعی یا غیر واقعی بودن این داستان ها و وقایع به درستی مشخص نیست تنها راه حل برای شما این است خودتان به این مکان بیایید و داستان را با چشمان خود ببینید و با تمام وجود خود حس کنید و داستان خود را برای دیگران باز گو کنید
اگر اهل تجربه ی هیجان هستید و می خواهید شبانه به این قلعه بروید بدانید که کسی از بومیان منطقه به احتمال زیاد شما را به شکل شبانه همراهی نخواهد کرد چرا که هنوز معتقد هستند که جن ها این پاسگاه را به تسخیر خود دراورده اند.
